طبیبی یک سال در دیار عرب بود اما کسی برای معالجه پیش او نیامد. یعد از یک سال پیش پیامبر (ص) و گله کرد که مرا برای معالجه این مردم فرستاده اند ولی کسی پیش من نمی آید تا خدمتی به او بکنم.
پیامبر فرمود: این طایفه تا اشتهایشان غالب نشود غذا نمی خورند و تا هنوز اشتها دارند دست از غذا می کشند.
حکیم گفت: این است موجب تندرستی و زمین را ببوسید و برفت.
ســــــــخن آنگه کند حکیم آغاز یا سر انگشت سوی لقمه دراز
که ز ناگفتنــــــــــــش خلل زاید یا ز ناخوردنش به جــــــــان آیـد
لاجرم حکمتــــــــــش بود گفتار خـــردنش تندرســـــــتی آرد بار