پای نی می نگرم رفتن زیبایت را
نکند نیزه پدر جان عوض پاهات است؟!
نکند نیزه پدر جان عوض پاهات است؟!
پاره شد
گوشم اگر، پای کرم بگذارش
دختر دشمن تو منتظر سوغات است
دشمنت آمد و دستان دعایم را دید
چهره مضطرب و غرق حیایم را دید
سعی کردم که نبیند ولی انگار نشددختر دشمن تو منتظر سوغات است
دشمنت آمد و دستان دعایم را دید
چهره مضطرب و غرق حیایم را دید
زینت گوش و النگوی رهایم را دید
معجرم را به خدا سفت گرفتم اما
چادر خاکی و انگشت نمایم را دید
به دلیلی که نسب از تو گرفتم من را
آنقدر زد که ورم کردن پایم را دید
دست در دست پدر دختر شامی آمد
پای نی کودکی سر به هوایم را دید
زخم بازوم نهان بود و زن غسّاله
وقت غسلم اثر رنج و بلایم را دید