هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هرگه که یاد روی توکردم جوان شدم
شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا بر منتهای همت خود کامران شـــدم
ای گلبن جوان بردولت بخور کـــه مـن در سایه تو بلبل باغ جهـان شــــــدم
اول ز تخت و فوق وجودم خـبر نبـــــود در مکتب تو چنین نکته دان شـــــدم
دوشم نوید داد و عنایت که حـــافــظـا بازا که من بعفو گناهت ضمان شـدم