ابا صلت که تا لحضات آخر عمر مبارک امام رضا علیه السلام توفیق این را پیدا کرد که خادم آن حضرت باشد. بعد از شهادت امام رضا به دستور خلیفه عباسی در زندان حبس شد.
یک سال از حبس او گذشت و در کنج تاریک و ظلمانی زندان ماند. بعد از یک سال ناگهان یادش آمد که بعد از مسموم شدن امام رضا علیه السلام ، امام جواد علیه السلام در یک لحضه از مدینه به توس آمدند و در لحضات آخر پدر بر بالین حضرت حاضر شدند.
پیش خود گفت چرا به سراغ من نمی آید تا مرا از این کنج تاریک زندان آزاد کند.....
او که از در بسته عبور کرد پس حتما می تواند مرا از پشت این در بسته ی زندان رها کند.
ناگهان امام جواد علیه السلام نزد او آمد.........
ابا صلت عرض کرد : آقا جان ! چرا جلوتر به سراغ من نیامدی؟
امام جواد علیه السلام فرمودند:چون جلوتر مرا صدا نزدی اگر همان ساعت اول مرا صدا می زدی به سراغت می آمدم و تو را رها می ساختم.
پس ما هم باید امام زمانمان را صدا بزنیم تا بیاید.
اللهم عجل لولیک الفرج